امروزبازناامیدبرمی گردم

امروزبازناامیدبرمی گردم

بازهم نزدتوبرمی گردم

من همان آشفته ام

آری ای دوست،عزیز،من همان آشفته ام کزخودم برگردم

ای کرامت ای نبی ازعشق توجامانده ام

دررگم خون جوشدوسّردرون

عشق من ازعشق توجامانده است

دل راببین،دل راببین بس درکجابنشسته است

سربه مهرکوی عالم گشته است

وچه زیباست خودت راوقف عالم ساختن

وچه زیباست خودت راوقف عالم ساختن

آری اوعالم چه بس بالاتراست