یادش بخیر...بازی درحال وهوای کودکی...درکوچه پس کوچه های زندگی،بازی درحال بدون توجه به آینده،وچه بد وقتی بزرگ می شوی...وروءیای درونت را به آینده ای غیرقابل پیش بینی می فروشی.کجاست آن بازی های زیبا ودلنشین درغروب دل انگیز تابستان؟؟اماحالا جزتوجه به آینده وازدست دادن حال چه داریم؟؟جزیک مشت فکر ملال آورودست وپاگیرکه گویی زندگی رامختل کرده اند.ای کاش فردازودتربرسدتاببینیم سرنوشتمان چه خواهدشد.!!حال وهوایم بحرانیست نه تنهامن،بلکه حال وروزعزیزانم که درگذرزمان به این حال وروزافتاده اند،ازغروب پاییزوخزان بدتراست...دوستانی که روزگاری بازی وشادی ازسرورویشان می ریخت واما حالاچه؟؟برخی چیزهارابایدگفت نه برای اینکه تشویقمان کنند،برای اینکه خفه نشویم...

به یادروزهای بی دغدغه کودکی...یادش بخیر